چنان کن سر انجام...

چنان کن سر انجام...

دیروز موقع کار داشتم به یکی از ویدیو کست های برنامه کتاب باز گوش میدادم. میزبان احسان عبدی پور بود و مهمان مصطفی زمانی. گفت و گوی جالبی بود، مصطفی زمانی می‌گفت من خیلی میترسم از اینکه وقتی پیر شدم بفهمم چیز اشتباهی رو میخواستم ، خیلی میترسم از اینکه چیزی که میخوام و براش اصرار دارم و‌ دارم ظرفیتم رو براش پر میکنم بهتر از چیزی نباشه که بخواد برام رقم بخوره.

 

من اینجوری میگم؛ خدایا یکاری کن آخرش هم تو ازمون راضی باشی هم خودمون شرمنده خودمون نباشیم

۰ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

بنویسیات


وبلاگ نویس نیستم، خوشگل نوشتن هم بلد نیستم، ادبی هم نیستم.

فقط به خودم این حقو دادم یه جایی که احتمالا ملاحظه ای لازم نیست کنم حرفامو بنویسم. سوپاپ اطمینان مغزم شاید همین باشه

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطلب
بایگانی