سلام از چهارشنبه ی دودیِ غیر تعطیل! ساعت هشت و پانزده دقیقه صبحه و صدای منو از دفتر، محل خدمت میشنوید. امروز چون حدس میزدم خلوت باشه با ماشین اومدم و خب حدسم درست بود. بیدار شدن از خواب واااااااااااااااااااااااااااقعا کار سختی بود ولی تو مغزم میگفتم: «دووم بیار، همین یه امروزو برو بعدش آخر هفتست.» و پاشدم و به صرف یه لیوان لَته چشامو از حالت بسته به نیمه باز تغییر حالت دادم. اینکه صبحا لَته میخورم دلیلش اصلا و ابدا ژست و افه اومدن برا خودم نیست! دلیلش انبساط نواحی تحتانی در دم کردن چایی کله صبه! اون تایم پنج دقیقه بیشتر خوابیدن خودش کلّیه! بنابر این چند وقتیه به پودر فوری «لته کارامل بُنمانو» دست دادم.چیزی که تا قبلش ازش متنفر بودم. زندگی همینه دیگه، یه وقتایی مجوری کارایی رو با میل انجام بدی که یه روز ازش متنفر بودی.
آره خلاصه، اگه این نوشته رو از تو خونه، زیر پتو، جلو تلویزیون، چبدونم هر جای جذاب تر از اینجا دیدی و دلت شکست منو یاد کن ;)
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.